سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوستی


5
2 تیر 1390 ساعت 00:43
حماسه ساز جنگ 33 روزه ، شهید ماهر سیف الدین
حماسه ساز جنگ 33 روزه ، شهید ماهر سیف الدین

4
2 تیر 1390 ساعت 00:42
حماسه ساز جنگ 33 روزه ، شهید نادر جرکس
حماسه ساز جنگ 33 روزه ، شهید نادر جرکس

3
2 تیر 1390 ساعت 00:41
حماسه ساز جنگ 33 روزه ، شهید غسان جیق
حماسه ساز جنگ 33 روزه ، شهید غسان جیق

2
2 تیر 1390 ساعت 00:40
شهید مصطفی علی زلزلی
حماسه ساز جنگ 33 روزه ، شهید مصطفی علی زلزلی

1
16 خرداد 1390 ساعت 00:42
وصیت نامه شهید علی رضا لقیس شهیدی از جنگ سی و سه روزه
بسم الله الرحمن الرحیم
در حالی این وصیت نامه را می نویسم که تمام امید و آرزویم این است که خداوند مرا نیز در خیل شهداء قرار دهد و از او می خواهم که مرا در پیمودن این مسیر توفیق عنایت فرماید و قلبم را به عشق خودش و اهل بیت که جانشان را در راه برافراشته شدن بیرق حق گذاردند، منور سازد. ما باید معنا و مفهوم بذل جان برای دفاع از حق و اسلام را از سیره اهل بیت بیاموزیم و معنا و ارزش شهادت را نیز از سیره امام و آقایمان امام حسین آموخته و با آن زندگی کنیم.
وصیت اصلی ام خطاب است به خانواده و برادرانم:
به اهل بیت اقتدا کنید که آنان راه وصول به خشنودی و محبت خداوند هستند و هم آنانند طریق نجات از خشم خدا. شما را وصیت می کنم به پیروی از خط و راه امام خمینی (قدسره) که این خط اکنون در لبنان در حزب الله متجلی گشته است....

مادر عزیزم!!
ای گران ترین و گرانبها ترین و نیکوترین مخلوق خداوند در طول حیاتم! از تو می خواهم از من خشنود باشی و دعا کنی که خداوند مرا با اجدادت علیهم السلام محشور فرماید. هم چنین از تو می خواهم که در این مصیبت که مربوط به زندگی ماست، صبر پیشه کنی، چرا که این مصائب هدیه ای است الهی که خداوند آن را مختص به پیروان محمد و آل او (ع) گردانیده است.... و نیز از تو می خواهم که همچون عمه ات زینب (ع) باشی  در حالی که برادر و پشتیبان و تمام عزیزان خود را از دست داد، پایدار و صبور ماند و ....
از تو به خاطر تربیت اسلامی واموختن طریق عشق به اهل بیت ا سپاسگذار و ممنوم، گرچه این تشکر، هرگز حق تو را ادا نخواهد کرد.
 
پدر عزیزم!!
برایت آرزوی شهادت دارم، چرا که می دانم شهادت از بالاترین درجات در نزد خداوند است و از شما می خواهم که مرا به سبب هر کوتاهی و تقصیری که از من به سبب فراموشی و یا هرگونه اهمالی سر زد، حلال کرده و ببخشید. از شما ممنونم که مرا به خط جهاد، راهنمایی کردید؛ چنانکه امام علی (ع) نیز فرموده است: " ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اولیائه ..." شما را در مورد برادرم حسین وصیت می کنم که او را در پیموددن راه جهاد و راهنمایی همیشگی کمک کرده و او را نصیحت کنید و منتظر نباشید تا از شما بپرسد، چرا که او اکنون نیازمند پندها و راهنمایی های شماست.

خواهر عزیزم «نور»!

باید خانه و همسر و فرزندانت برای تو در این دنیا، مهم ترین چیز باشد و خوب به آنان رسیدگی کنی و در حقشان کوتاهی نکنی! خصوصاً آنکه علی رضا و بقیه فرزندانت را که خداوند انشاءالله رزقت خواهد گردانید با عشق به جهاد و شهادت تربیت کن و لحظه ای از تقدیم آنان به قربانگاه شهادت در راه دفاع از دین ناب محمدی و آزاد سازی قدس و دفاع از حکومت امام منتظر (عج) سستی به خود راه مده!!

برادر عزیزم!
عادات و اعمال نامفهوم و گسستگی که اصالتا با رسالت اسلامی ما در این روزها متناسب نیست، رو به افزایش است و به نحوی در عقل جوانان رسوخ کرده که دیگر مبدل به مسئله ای بدیهی و عادی شده است: همچون ارتباط با نامحرم، بلند کردن مو به صورتی گنگ و نامفهوم، پوشیدن لباس های مد روز... و جوانان در این خیالند که اینها که در واقع آغاز راه انحراف و وارد شدن در حرام است، هیچ حرمتی ندارند.
اما در واقع کوچک شمردن این کارهای به ظاهر عادی، سبب کوچک شمردن نماز اول وقت و سپس خود نماز در نزد ما می شود. معمولا در 90 درصد فیلم های غربی ً شراب خواری امری عادی است، غرب در تلاش است تا این گونه کار ها را از راه فیلم ها برای ما منتشر سازد. تو باید حواست جمع باشد، تو همیشه تا هنگام مرگ و نه فقط در این سن و سال، در معرض این گونه مسائل خواهی بود. باید با عقلاء و مؤمنین مصاحبت داشته باشی و از افراد منحرف و روشن فکران مدرن گرا و متحدان دروغین دوری گزینی...

به خواهران عزیزم آیه و فاطمه
شما را وصیت می کنم که از اختلاط با نامحرمان دوری گزینید اگرچه که این مساله امروزه در مدارس و دانشگاه ها امری عادی شده است. هم چنین لازم است تمام مشکلاتی را که چه بزرگ و کوچک با آن مواجه می شوید را با مادرمان در  میان بگذارید و به توصیه هایش عمل کنید و همیشه در کنارش بوده و به او اهتمام داشته باشید.

به سید حسنی نصرالله حضرت دبیر کل حزب الله
دوست دارم که نام شما را در وصیت نامه ام ذکر کنم، نه برای آن که شما را توصیه ای کنم، بلکه به خاطر آن که فضل و محبت شما را بر خودمان و بر تمام ملل عرب و مسلمان در 25 می(4خرداد.سالروز ازادسازی جنوب لبنان) و در هر عملیات رزمندگان، باعث سربلندی آنان شدید را یادآور شوم...
از خدا می خواهم که شما را تا ظهور حضرت حجت (عج) محفوظ نگه دارد تا همگی از جمله فرماندهان ارتشی باشیم که در برابرش به شهادت می رسیم.

به برادران رزمنده ام در حزب الله
خداوند اشتباهات و خطاهای شما را پوشاند و شما را با مشیت خود پیروز گردانید. به اذن خداوندچیزی که اکنون به نام کشور اسرائیل موسوم است به دستان شما از بین خواهد رفت. شما را به انجام کامل وظیفه و عدم اجتهاد در برخی موارد و در نتیجه کوتاهی در انجام وظایف توصیه می کنم که رمز قدرت و پیروزی ما التزام به تکلیف و  اصل ولایت فقیه است که همچنان دلیل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و قدرتش در این ایام است که سبب ترس تمام مستکبران و طواغیت جهان گردیده و باعث شده تا تمام تلاش و اهتمام خود را برای گرفتن سلاح ما و تضعیف مقاومتی که حاکمیت اسرائیل را با حضور خود تهدید کرده و حافظ کرامت ماست، مصروف ساخته و بخواهند که ما را ذلیل سازند و" یأبی الله و رسوله و المومونون... "
 

به برادرانم در دانشگاه عربی بیروت
شما را به کار فرهنگی در دانشگاه توصیه می کنم چرا که جهاد فقط در جبهه جنگ نیست، بلکه هرکاری را که در مدارس و دانشگاه ها تحت وظیفه بسیج فرهنگی انجام می دهیم، خود یک جهاد است و هر کوتاهی در این زمینه، کوتاهی و حضور در رساندن حقانیت پیامی است که حزب الله سعی در انتشار ان در تمام جهان است. از اینکه در دانشگاه ها حزب اللهی هستید شرم نکنید و آن را پنهان نسازید، بسیار شاهد این ماجرا بوده ام. بلکه لازم است با تعامل و برخورد با دیگران در برتری و تحقیقات پژوهشی تان، تصویر روشن و خوبی از رسالتمان به همه بدهید... همه باید بدانند که فرزندان حزب الله فقط مجموعه یا گروهی در مرزهای جنگی نیستند بلکه آنان در همه زمینه ها و مجالات علمی و کاری حاضرند... در آخر از همگی تان طلب عفو و بخشش می کنم.
والسلام علیکم و الرحمه الله و برکاته
برادرتان بنده کوچک خدا علی رضا لقیس

ارسال شده در توسط مهدی محب
اقا ای که قوام هستی بخاطر وجود نورانی توست کائنات همه شادند ومسرور در سالروزمیلادت و من هم . اما شرمنده ام وخجل ازرویت
 

ارسال شده در توسط مهدی محب
17 تیر 90 - 18:03

 

به یاد مهرداد

14 تیر 90 - 23:53


شهیدی که دل همه رو برده…

?:?? ب.ظ در خاطرات شهدا, متفرقه | 27 بازدید

شهیدی که امام بر بازویش بوسه زد
«به جبهه اومدم شاید کمکی در راه خدا بکنم وگناهانم پاک بشه»

«تو این مدت البته ما هیچ کاری نکردیم. هر کاری که می‌شد خدا می‌کرد. ما فقط وسیله بودیم. همین حالا که ما داشتیم با موتور از خط می‌آمدیم یک خمپاره تقریباً ? متری ما خورد. قشنگ ? متری موجش ما را تکان داد و یک ترکش هم نخوردیم ما فقط وسیله بودیم در این جبهه ها. هیچ کاره ایم. ضعیفیم در مقابل این قدرت ها. فقط خداست که ما را یاری می‌کند.»
شهید مهرداد عزیز الهی

دانش آموز شهید «مهرداد عزیزاللهی» در مهرماه سال ???? در شهر اصفهان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در کنار برادر خویش مسعود که او نیز به فیض شهادت نایل شده، سپری کرد.

تحصیلات راهنمایی را به پایان نرسانده بود که با جثه‌ای کوچک ولی روحی بلند و شجاعتی وصف ناپذیر به جبهه اعزام شد و همزمان با حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، در سنگر علم و دانش و تا قبل از شهادت درس خود را تا سال سوم هنرستان در رشته برق الکترونیک ادامه داد.

شهید «مهرداد عزیز اللهی» در سال ????، در عملیات کربلای ? در جزیره «ام الرصاص» در حال غواصی به شهادت رسید و جاودانه شد.

به گزارش تابناک، خانواده «عزیز اللهی» ? پسر داشته که ? نفر از آنها در جبهه‌ها حاضر بوده‌اند و مهرداد و مسعود به شهادت رسیده‌اند و محمد هم اکنون جانباز شیمیایی می‌باشد. پسر دیگر نیز جزو آزادگان سرافراز بوده است.

سرکار خانم «عذرا منتظری» مادر نوجوان شهید «مهرداد عزیز اللهی» می‌گوید:

• در راهپیمایی‌های دوران انقلاب به طور مرتب شرکت می‌کرد. وقتی مجسمه شاه را از میدان انقلاب اصفهان پایین کشیدند. تا چهارراه تختی سر شاه را غلطانده بود.

• مهرداد در اوایل انقلاب ??-?? سال سن داشت. یک روز که برای اولین انتخاب رئیس جمهوری می‌خواستیم به پای صندوق رأی برویم، به ما گفت: «به چه کسی رأی می‌دهید؟»

گفتیم: «بنی صدر!»

گفت: «اشتباه می‌کنید! روزی خواهد آمد که بنی صدر آرایش کرده و با چادر
از مرز بیرون می‌رود.»

خدا شاهد است انگار همین دیروز بود این جمله را گفت. همیشه با بنی صدر مخالف بود و با آن سن کم ،بصیرت زیادی داشت.

• یک روز آمدند و گفتند: «مهرداد می‌خواهد به جبهه برود»

من گفتم: «سنش کم است کاری از او بر نمی‌آید.» بعد فهمیدم او آموزش رزم شبانه هم دیده است! گفتم: «حالا که آموزش دیده مسئله‌ای نیست.»… و به جبهه رفت.

• مهرداد روحیه شادی داشت و بچه نترس و شجاعی بود. او همچنین کاراته باز خوبی هم بود. یک بار یک مین گوجه‌ای خنثی شده را از جبهه به خانه آورده بود!

• برخلاف آنچه برخی می‌پندارند، مهرداد ? سال در جبهه‌ها حضور داشته است و غیر از مین روبی، در کار غواصی هم ماهر بوده است.

• آن فیلم مصاحبه معروف مهرداد، مال اوایل جنگ است که مهرداد تازه به جبهه رفته بود. امام خمینی هم آن فیلم را دیده بود و خواسته بودند تا مهرداد را ببرند پیش ایشان.
امام مهرداد را می‌بینند و بازوی او را بوسه می‌زنند و او هم دست امام را می‌بوسد.

مهرداد به امام می‌گوید چیزی را برای تبرک بدهید. امام هم یک قندان قند را دعا می‌خوانند و به او می‌دهند.

خیلی‌ها آمدند و از آن قندها برای مریض شان بردند تا شفا پیدا کند…»

عکس‌های این دیدار را عده‌ای که برای مصاحبه آمده بودند، بردند و نیاوردند!!

• نبوغ و استعداد فوق العاده‌ای داشته است به گونه‌ای که از دفتر امام نامه‌هایی فرستاده و توصیه می‌شود که به خاطر «مغز» خوبی که دارد به جبهه نرود!

مهرداد در بهترین هنرستان اصفهان در رشته برق تحصیل می‌کرد و در کنار حضور در جبهه از درس و بحث خود غافل نبوده است.

• در سال ???? در عملیات کربلای ? در جزیره ام الرصاص در حال غواصی شهید می‌شود و تا ? سال از پیکر او خبری به دست نمی‌آید. بعد از این مدت پیکری را که لباس غواصی به تن داشته و یک دست و پایش قطع بوده بدون هیچ پلاک و مشخصاتی برای خانواده آوردند. اما او مهرداد نبود من قبول نکردم و می‌گفتم: مهرداد مفقودالاثر است. در جریان خوابی مهرداد به من گفت: «من در این قبر نیستم.»

محمود عزیزاللهی، پدر مهرداد می‌گوید:

?مهرداد زیاد سئوال می‌کرد و همه چیز را پیگیری می‌کرد. هر سئوالی هم که می‌کرد در حد توان فهم خودمان جواب می‌دادیم و حقیقت را به او می‌گفتیم.

مثلاً می‌پرسید: خدا چیست؟ کجاست؟ و… ما هم جواب می‌دادیم خدا جسم نیست و نور خدا در تمام ذرات وجود دارد و مهرداد این مسئله را به خوبی درک می‌کرد.

?برای اولین بار که می‌خواست جبهه برود، به او می‌گفتیم آنجا باید مراقب باشی و هر خدمتی می‌توانی انجام دهی.

بارها موقع اعزام به جبهه خودم او را می‌رساندم! بار آخری که می‌رفت؛ به او گفتم: «دیگر نمی‌خواهد بروی. مسعود شهید شده است، محمد هم در جبهه است تو بمان.»

او به من گفت: «پدر اگر می‌دانستی عراقی‌ها چه بلایی به سر هم وطن‌های ما می‌آورند، این را نمی‌گفتی. من باید حتماً بروم…»

?بعد از شهادتش یک بار خوابش را دیدم از او پرسیدم: «تو می‌آیی پیش ما و یا اینکه ما می‌آییم پیش تو؟»

جواب داد: «من دیگر نمی‌آیم، شما می‌آیید پیش من.»

به خاطر همین من می‌گویم مهرداد شهید شده است.

مصاحبه با کوچکترین ژنرال دنیا

شبی از شبهای دفاع مقدس، چهره معصومانه مهرداد بر روی صفحه تلویزیون ظاهر می‌شود. صحبت هایش اما به نوجوان نمی‌ماند. چون مردان الهی سخن می‌گوید. مردان خدا را «مردان خدایی» می‌شناسند. امام خمینی (ره) هم آن شب مصاحبه او را از سیما، تماشا می‌کند و دستور می‌دهد تا این نوجوان را به محضر او ببرند.

این مصاحبه کوتاه نه تنها در زمان دفاع مقدس، بلکه در همه زمان ها درسی برای همگان و نشان دهنده راهی به سوی خداست.
متن کامل مصاحبه با نوجوان شهید مهرداد عزیزاللهی :

بسم الله الرحمن الرحیم

رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.

با سلام بر امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) و نائب بر حقش قلب تپنده مستضعفان جهان امام خمینی (ره) و شهدای راه حق و حقیقت و مجروحین و معلولین.

مهرداد عزیزاللهی هستم. اعزامی از اصفهان که ?? سالمه. انگیزه‌ای که باعث شد به جبهه بیام… واقعاً اون برادرایی که قبلاً جبهه بودند و می‌آمدند برای ما تعریف می‌کردند جبهه چه خاصیت‌های خوبی داره… که مثلاً هر کسی بره ساخته میشه از هر لحاظ و دیگه اون ناخالصی‌ها و اون گناهاش در اونجا… در جبهه معصیت نمی‌شد… من به جبهه اومدم شاید کمکی در راه خدا بکنم و گناهانم پاک بشه.

چند وقت است در جبهه هستی؟

الآن حدود ?-? ماهه که در جبهه هستم. ? ماه آن را در کردستان بودم.

در کردستان چه کار می‌کردید؟

در کردستان جنبه تبلیغاتی بوده که ما کار می‌کردیم.

در این مدت که در گردان تخریب هستید چه کارهایی انجام داده اید؟

تو این مدت البته ما هیچ کاری نکردیم. هر کاری که می‌شد خدا می‌کرد. ما فقط وسیله بودیم.

همین حالا که ما داشتیم با موتور از خط می‌آمدیم. یک خمپاره تقریباً ? متری ما خورد. قشنگ ? متری موجش ما را تکان داد و یک ترکش هم نخوردیم ما فقط وسیله بودیم در این جبهه ها. هیچ کاره ایم. ضعیفیم در مقابل این قدرت ها. فقط خداست که ما را یاری می‌کند.

در محورهای مختلف عراق که مین می‌گذارند مین خنثی کردید آیا برای محورهای خودمان مین کاشتید؟

خنثی بله کردیم

  •  

ارسال شده در توسط مهدی محب

بسمه تعالی

برخی در مورد جامعه امروزما ارزیابی خوشبینانه ای نداشته وانرا یک جامعه روبه انحطاط تلقی می کنند اما  رهبر معظم انقلاب  عکس این مطلب را متذکر میشود ومعتقدند جامعه اسلامی ایران جامعه ای است که به سوی معنویت وتعالی حرکت میکند ومثال بارزی برای آن می زنند، یعنی استقبال پر شور از مراسم معنوی اعتکاف که  سابقا حتی در حوزه های علمیه مشتری اندکی داشت ولی در جامعه ما سیل عظیم مردم وجوانان برای این مراسم معنوی  بی نظیر است . وطبق اخرین امار تا کنون یک میلیون برای این مراسم معنوی ثبت نام نموده اند  رهبری عزیز برای چندمین بار است که نگاه ممتاز خود را متوجه جامعه نموده است وساختار زیرین وبنیادین آن که تمایل به معنویت است را مطرح فرمودند.

اکنون که چند روزی است در فضای وب گذری بر برخی وبلاگها وسایتها دارم عمق نگاه رهبری برایم کاملا محسوس می شودکه چگونه عشق به معنویت وارزشهای اسلامی در بلاگها ی مذهبی که تعداد متکثری دارند متجلی است سرودهای عاشقانه برای مبعود ،علاقه وافر برای کسب فضائل ،نگاههای منتظر در ظهور موعود .

اظهار ادب از عمق وجود به ساحت مقدس شهدا وامام شهدا ومقام معظم رهبری همه وهمه نمونه های شیرین محتویات این مدرسه های درخشان در فضای وب می باشد

در این مدارس که اساتیدجوان آن گوی معنویت  را ازهمه ربوده اند و در پشت سنگر گمنامی وخاموشی صحنه های جذاب ونورانی را باقلمهایشان می افرینند.

 اینجاست که نیک در می یابیم دراین فضاهای آکنده ازنور دوستان شهید عزیز الهی با همان جذبه می نویسند و پیام میدهند که:

در جهنم سوزان دنیای مادی  نقطه ای درخشان وبهشتی سر سبز میدرخشد  وان جامعه اسلامی  ایران است - مهدی


ارسال شده در توسط مهدی محب


به گزارش «خبر آنلاین»، همان آبی که بر فرزندان پیامبر در ظهر عاشورا 14 قرن پیش بستند، امروز در حرم قمر بنی هاشم، به طرز معجره آسایی نابینا را بینا می کند، بیمار سرطانی را شفا می دهد و از 50 سال قبل تاکنون این آب در یک سطح ثابت مانده و هر چه از آن استفاده می شود نه کم و نه زیاد می‌شود.

شیخ عباس 74 ساله، که 36 سال خادم حرم حضرت عباس علیه السلام است، در مورد جریان آب دور قبر علمدار کربلا گفت: قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت که از 400 سال قبل که آب لوله‌کشی نبود این آب مرتب می‌جوشیده و از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج می‌شد که مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت. مردم می‌آمدند و از آن آب به عنوان تبرک استفاده می‌کردند و آب در تابستان خنک و در زمستان گرم بود ... از 50 سال قبل تاکنون این آب در یک سطح ثابت مانده و هر چه از آن استفاده می شود نه کم و نه زیاد می‌شود.

وی ادامه داد: شما به خوبی می‌دانید اگر آب به مدت 10 روز در یک جا بماند گندیده می‌شود، اما این آب با وجود اینکه درب ورودی آن بسته شده مانند گلاب می‌ماند و در اطراف قبر مطهر حضرت قمربنی هاشم حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.

شیخ عباس ادامه داد: این آب به ارتفاع یک متر بالاتر از قبر قرار دارد، اما هرگز وارد مرقد مطهر نشده و من این‌ها را به چشم خود دیده‌ام و بارها شاهد بوده‌ام چقدر افراد کور وارد حرم شده و چند قطره از این آب در چشمان آنها ریخته شده و بینا شده‌اند و یا افرادی دارای امراض پوستی و سرطانی با استفاده از این آب شفا پیدا کرده‌اند.

وی ادامه داد: مگر آب دریای رحمت آقا تمام می‌شود. هم اکنون در بخش درب صاحب‌الزمان مرقد مطهر ابوالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب می‌آید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بسته‌اند./1290








ارسال شده در توسط مهدی محب